شهدا سال 62 -زندگینامه شهید محسن کوهکن
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید محسن کوهکن »
شهید را با غیر او، فاصله فرسنگهاست. شهید مرگ را خود برمیگزیند، و با آغوش باز پذیرای آن میشود. اگر کسی چون شهید نبود، دغدغه مرگ، لذت زیستن را از او خواهد گرفت. محسن کوهکن از گروه کسانی بود که لذت بودن و زیستن را چشیده بود. او که 1 /4/ 1344 در شهرستان نیریز، در خانوادهای مذهبی با طراوات وجود بهاریش، گرمای تابستان را به فراموشی برد. کودکی را با شور و نشاط پشت سر گذاشت. از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید محسن کوهکن »
شهید را با غیر او، فاصله فرسنگهاست. شهید مرگ را خود برمیگزیند، و با آغوش باز پذیرای آن میشود. اگر کسی چون شهید نبود، دغدغه مرگ، لذت زیستن را از او خواهد گرفت. محسن کوهکن از گروه کسانی بود که لذت بودن و زیستن را چشیده بود. او که 1 /4/ 1344 در شهرستان نیریز، در خانوادهای مذهبی با طراوات وجود بهاریش، گرمای تابستان را به فراموشی برد. کودکی را با شور و نشاط پشت سر گذاشت. از...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید مرتضی مدلول
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد مرتضي مدلول »
پرستوهای مهاجر در فصل کوچ آواز بهاری را زمزمه میکنند و از مرغان عشق میخواهند که در پرواز همراه و همسفر آنان باشند. بیست و هشتم تیرماه ۱۳۴۶ یادآور تولد نوزادی است که با گریههای او کانون گرم خانواده پر از نور و شادی شد. پدر، بهعنوان تبرک و تیمن، مقداری تربت پاک امام حسین (ع) را در کام او ریخت تا درس شهادت و آزاد زیستن را با اقتدا به سالار شهیدان در پیش گیرد. با صوت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد مرتضي مدلول »
پرستوهای مهاجر در فصل کوچ آواز بهاری را زمزمه میکنند و از مرغان عشق میخواهند که در پرواز همراه و همسفر آنان باشند. بیست و هشتم تیرماه ۱۳۴۶ یادآور تولد نوزادی است که با گریههای او کانون گرم خانواده پر از نور و شادی شد. پدر، بهعنوان تبرک و تیمن، مقداری تربت پاک امام حسین (ع) را در کام او ریخت تا درس شهادت و آزاد زیستن را با اقتدا به سالار شهیدان در پیش گیرد. با صوت...
بیاد شهید محمد روستا (شرح حال مادر شهید
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
ای محمد ای گل زیبا ی من نـازنین باوفایم رود رود ای خـدا سرو روانم می رود سرو قدت از چه در خاک اوفتاد ای خوش آنروزی که بودی یاورم چشم بر راهم که تو آیی ز در روز عید فطر بودم منتظر ای امید مادر دلخسته ات ای محمد ای گل خوشبوی من با یتیمی من تورا پرورده ام نیست بابایت به بیند شادیت جامه شادی برایت دوختم میروی اکنون سوی بابای خویش رفتنت از نزد مـا...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
ای محمد ای گل زیبا ی من نـازنین باوفایم رود رود ای خـدا سرو روانم می رود سرو قدت از چه در خاک اوفتاد ای خوش آنروزی که بودی یاورم چشم بر راهم که تو آیی ز در روز عید فطر بودم منتظر ای امید مادر دلخسته ات ای محمد ای گل خوشبوی من با یتیمی من تورا پرورده ام نیست بابایت به بیند شادیت جامه شادی برایت دوختم میروی اکنون سوی بابای خویش رفتنت از نزد مـا...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید محسن پرهوده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محسن پرهوده »
آنگاه که آسمان را به زینت کواکب مزین کردند، از فرزند آدمی نیز پیمان گرفتند که آسمان دل را جز به محبت حق نسپارد، اگرچه بر دار عشقاش کشند و بند از بندش جدا کنند. محسن، گلی زیبا بود که سیزدهم آبان ماه سال 1342 در شهرستان مهاباد، میان خانوادهای متدین و مسلمان، شکفت. قناریها در کنار مرغان عشق، نغمه شادی سر دادند و آمدنش را به فرشتگان تبریک گفتند. کودکی را در دامان مادری مهربان و آغوش...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محسن پرهوده »
آنگاه که آسمان را به زینت کواکب مزین کردند، از فرزند آدمی نیز پیمان گرفتند که آسمان دل را جز به محبت حق نسپارد، اگرچه بر دار عشقاش کشند و بند از بندش جدا کنند. محسن، گلی زیبا بود که سیزدهم آبان ماه سال 1342 در شهرستان مهاباد، میان خانوادهای متدین و مسلمان، شکفت. قناریها در کنار مرغان عشق، نغمه شادی سر دادند و آمدنش را به فرشتگان تبریک گفتند. کودکی را در دامان مادری مهربان و آغوش...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید غلامعلی یاری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید غلامعلی یاری »
غلامعلی از اهالی آسمان بود که چند روزی را به دیار خاکیان میهمان آمده بود. روز آمدنش را 1345/11/10 ثبت کرده و محل نزولش را میان خانوادهای متدین در روستای دهچاه نیریز نوشتهاند. او فقط توانست دوره ابتدایی را در دبستان شهید مسروری دهچاه بگذراند، سپس ترک تحصیل کرده و به کمک پدر در امور کشاورزی شتافت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان پاسدار وظیفه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان نیریز درآمد. 1365/5/30 برای مبارزه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید غلامعلی یاری »
غلامعلی از اهالی آسمان بود که چند روزی را به دیار خاکیان میهمان آمده بود. روز آمدنش را 1345/11/10 ثبت کرده و محل نزولش را میان خانوادهای متدین در روستای دهچاه نیریز نوشتهاند. او فقط توانست دوره ابتدایی را در دبستان شهید مسروری دهچاه بگذراند، سپس ترک تحصیل کرده و به کمک پدر در امور کشاورزی شتافت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان پاسدار وظیفه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان نیریز درآمد. 1365/5/30 برای مبارزه...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید سعید مهدی پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
در سومین روز از اردیبهشت سال ۱۳۴۷، همان زمان که دستهای بخشنده آسمان، زمین را با بارش بارانهای بهاری سرسبز و پرطراوت کرده بود، میان خانوادهای مذهبی در روستای ایج از توابع شهرستان استهبان، کودکی چشم به هستی گشود که زندگی را برای پدر و مادر سبزتر کرد. نام او را سعید نهادند و به تربیت او پرداختند. هنوز چند صباحی از نوازش دستهای پرمهر مادر بر سر سعید نمیگذشت که آن دستها با مرگ مادر سرد شدند...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
در سومین روز از اردیبهشت سال ۱۳۴۷، همان زمان که دستهای بخشنده آسمان، زمین را با بارش بارانهای بهاری سرسبز و پرطراوت کرده بود، میان خانوادهای مذهبی در روستای ایج از توابع شهرستان استهبان، کودکی چشم به هستی گشود که زندگی را برای پدر و مادر سبزتر کرد. نام او را سعید نهادند و به تربیت او پرداختند. هنوز چند صباحی از نوازش دستهای پرمهر مادر بر سر سعید نمیگذشت که آن دستها با مرگ مادر سرد شدند...
به یاد شهید محمد علی منوری
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
منوری جان فدا، کرده براه خدا منـوری جـان فـدا کرده به راه خـدا داده سر وجانخویش در پی امر اله در ره قرآن و دین جان بهکف و با وفا ز بهر فرمان حق، رضا بجان بد رضا منوری جان فدا، کرده براه خدا چون به ره عشق حق عاشق وجانانه بود بهر وصال خدا ز شوق پروانه بود به جمع یاران خود گوهر یـکدانه بـود عجبجوانی عفیف، نمونه اندر صفا منوری جان فدا، کرده براه خدا ز پیروان علی ز عـاشقــان حسین مطیع...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
منوری جان فدا، کرده براه خدا منـوری جـان فـدا کرده به راه خـدا داده سر وجانخویش در پی امر اله در ره قرآن و دین جان بهکف و با وفا ز بهر فرمان حق، رضا بجان بد رضا منوری جان فدا، کرده براه خدا چون به ره عشق حق عاشق وجانانه بود بهر وصال خدا ز شوق پروانه بود به جمع یاران خود گوهر یـکدانه بـود عجبجوانی عفیف، نمونه اندر صفا منوری جان فدا، کرده براه خدا ز پیروان علی ز عـاشقــان حسین مطیع...
شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید سید صفر موسوی مقدم
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
هرگاه از گلزار شهدا میگذریم، احساس غریبی دلمان را میفشرد. گویی صدای مرغان آشیان گمکرده را میشنویم که در فراق یاران رفته، نوحهسرایی میکنند. از سید صفر و... هزاران شقایق خونین میسرایند. از او که سال ۱۳۴۰ در شهرستان ابرقو، میان خانوادهای مذهبی و از سلاله پاک عصمت و طهارت (ع) دیده به جهان گشود. از بدو تولد در دامان پرمهر مادری دلسوخته از عشق اهلبیت (ع) و پدری زحمتکش از خاندان رسولالله (ص) پرورش یافت. دوره ابتدایی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
هرگاه از گلزار شهدا میگذریم، احساس غریبی دلمان را میفشرد. گویی صدای مرغان آشیان گمکرده را میشنویم که در فراق یاران رفته، نوحهسرایی میکنند. از سید صفر و... هزاران شقایق خونین میسرایند. از او که سال ۱۳۴۰ در شهرستان ابرقو، میان خانوادهای مذهبی و از سلاله پاک عصمت و طهارت (ع) دیده به جهان گشود. از بدو تولد در دامان پرمهر مادری دلسوخته از عشق اهلبیت (ع) و پدری زحمتکش از خاندان رسولالله (ص) پرورش یافت. دوره ابتدایی...
همان... را که برای خودمان نگه داشته ایم بده
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
محل استقرار گردان مدتها در پادگان امام خمینی(ره) واقع در جاده اهواز اندیمشک بود. آقایان قاسم ملایی و علیرضا نامور در تدارکات گردان مشغول خدمت بودند. وقتی بچهها برای گرفتن مایحتاجی مانند شلوار، شامپو، زیر پیراهن و... مراجعه میکردند. آقای نامور می گفت: فعلا" نداریم . بعضی وقتها که مراجعه کننده ، ناراحت می شد، میگفت: به کربلائی قاسم مراجعه کن و بگو همان (مثلا" زیر پیراهنی) که برای خودمان نگه داشتهایم را بده. این مسألهای شایع در...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
محل استقرار گردان مدتها در پادگان امام خمینی(ره) واقع در جاده اهواز اندیمشک بود. آقایان قاسم ملایی و علیرضا نامور در تدارکات گردان مشغول خدمت بودند. وقتی بچهها برای گرفتن مایحتاجی مانند شلوار، شامپو، زیر پیراهن و... مراجعه میکردند. آقای نامور می گفت: فعلا" نداریم . بعضی وقتها که مراجعه کننده ، ناراحت می شد، میگفت: به کربلائی قاسم مراجعه کن و بگو همان (مثلا" زیر پیراهنی) که برای خودمان نگه داشتهایم را بده. این مسألهای شایع در...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید غلامرضا جمشیدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا جمشيدي »
برای من زندگینامه ننویسید زیرا در این دنیا کسی مرا نشناخت که بخواهد برایم زندگینامه بنویسد. (برگرفته از آخرین سطر وصیتنامه شهید غلامرضا جمشیدی) غلامرضا شقایقی بود که نیمه دوم شهریور ماه سال 1347 در باغ عشق روئید و زندگی عاشقانه را در میان خانوادهای مذهبی و متدین در شهرستان نیریز تجربه کرد. هفت ساله بود که زندگی علمی خود را در دبستان فرهنگ نیریز آغاز نمود. دوران این زندگی مصادف بود با اوجگیری نهضت شکوهمند اسلامی ایران. غلامرضا...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا جمشيدي »
برای من زندگینامه ننویسید زیرا در این دنیا کسی مرا نشناخت که بخواهد برایم زندگینامه بنویسد. (برگرفته از آخرین سطر وصیتنامه شهید غلامرضا جمشیدی) غلامرضا شقایقی بود که نیمه دوم شهریور ماه سال 1347 در باغ عشق روئید و زندگی عاشقانه را در میان خانوادهای مذهبی و متدین در شهرستان نیریز تجربه کرد. هفت ساله بود که زندگی علمی خود را در دبستان فرهنگ نیریز آغاز نمود. دوران این زندگی مصادف بود با اوجگیری نهضت شکوهمند اسلامی ایران. غلامرضا...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
41
42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 بعدي